گفتم که نظر کن تو به گلزار محمد گفتا که بود نقشه ی گل کار محمد
گفتم که تو نوری و از این خاک جدایی گفتا که بود نور خدا یار محمد
گفتم که دلت گلشن اسرار الهی است گفتا که چه زیبا گل رخسار محمد
گفتم که در این راه بسی خسته و نالان گفتا که نیم عشق بود یار محمد
گفتم که هزاران چه سرایند بر گل گفتا که چه خوش زمزمه تار محمد
گفتم که می لعل لعب خواب ز من برد گفتا که نگر دیده ی بیدار محمد
گفتم چه نشستی که دل و دین همه بر باد گفتا که ببر سر به سر دار محمد
گفتم که همه شب دل من غرق تمناست گفتا که شوی شب همه بیمار محمد
گفتم که دو ابروت شده تیر و کمانک گفتا که چه تدبیر به پیکار محمد
گفتم که دل من نه دلی خوشخط و خال است گفتا که ببر توشه به بازار محمد
گفتم که به سر منزل هستی نبرم راه گفتا که نگر نقشه ی کردار محمد
گفتم که بدون تو شبم چو شب یلداست گفتا که برد خواب به دیدار محمد
گفتم که منم قاصدکی غرق تمنا گفتا که تویی عاشق رخسار محمد